• وبلاگ : بي معرفت
  • يادداشت : حرف اگر حرف تو و گوش اگر گوش من...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    وقتي دلت ازهمه پره و کسي رو نداري براش درد دل کني همون وقتي که اشک تو چشات حلقه زده نمي دوني با کي حرف بزني دقيقا همون موقعي که در هر خونه اي که را که ميزني تا ميبينند تويي در رو رووت ميبنندد.حس ميکني هيچ کس دوست نداره غافل از اينکه يه نفر فرياد ميزنه تا که بشنوي عزيزم بيا من منتظرت بودم تو حرفتو به من بزن بهاي دلت ؛اشکت همه رو من ميدم بيا پيشم من خداي تو ام.......


    السلام عليک يا ابا صالح المهدي

    سلام

    چقدر زيبا بود...

    + بي نشان 

    من فريب خورده يک دشمن غدار هستم.

    اما حال، آمده ام تا که فرياد زنم: من مال توام. بي عطر حضورت به خدا مي ميرم.

    من غريبم.

    به جز آغوش پر از مهر تو ماوايم نيست.

    من به اين نکته يقين دارم و خوب مي دانم که درآن لحظه که گرگان هوس،

    لاشه ي شهوت من را به طمع مي دزدند تا در آن ظلمت شبهاي گناه سير شوند،

    چشمان پر از مهر تو دنبال من است.

    تو مرا مي خواني تو که در ظلمت اين جمعيت سرد، در پي يافتنم مي آيي.

    و چه بيچاره منم.

    تا زماني که نفهميده ام گم شده ام بانگ زيباي تو قرباني آن زوزه مستانه شود.

    و در آن لحظه که به خود آيم و دانم چه بلايي به سرم آمده است،

    بي درنگ تو را مي خوانم.

    آخر من به جز تو چه کسي را دارم؟ ( الهي من لي غيرک ) و تو را مي يابم.

    به خيال اين که من تو را يافته ام. غافل از اينکه....

    پاسخ

    زيبا بود
    + بي نشان 

    بعد از مدتي در آن فضاي سرد وتاريک گناه، دلم گرفت. آري دلم هواي تو را مي کرد.

    به ياد آن لحظاتي مي افتادم که سر بر زانوي ربوبيت گذاشته و در حالي که

    شعر زيباي « سبحان ربي الاعلي و بحمده » را زير لب زمزمه مي کردم،

    دست نوازش تو را هم بر سر خود احساس مي کردم.

    هنوز از اين دلتنگي و غربت سياه چال، اشک چشمانم جاري نشده بود که تو را بر

    آستانه دالان سياه چال مي ديدم که مرا مي خواني.

    که بنده نازنينم بيا! بدون آنکه جرم فرارم را به رويم بياوري. شرمنده ام از اين همه

    بنده نوازي.

    اما خدايا با همه بدي هايم تو را دوست دارم. نمي خواهم بگويم که تو هم مرا دوست داري.

    اما باورم بر اين است که « دل به دل راه دارد ».

    اين بار آمده ام تا دگر باز نگردم به لجن زار گناه. من اگر غرق گناهم،

    از سر دشمني با تو نبود.

    + بي نشان 

    سلام

    دوست دارم چند كلمه اي با حيرانه عزيز صحبت كنم اجازه

    من از شما مي پرسم خدا ديگه بايد چكار مي كرد كه ما عاشقش بشيم؟؟

    اين درد دل يك بنده ي گنه كار با خدا را گوش كن:

    خداي من تو خود خوب مي داني که چه قدر تو را دوست دارم. نمي خواهم بگويم که

    پاک و معصومم. نه!

    هيچ کس نداند تو خوب مي داني که من چه قدر آلوده و رو سياهم. بارها توبه کرده ام

    وهربار آنرا شکسته ام

    دلم گواهي مي دهد که تو باز هم چشم انتظار مني، تا که شايد برگردم.

    در بازار شلوغ و پرفريب دنيا وقتي که دست کوچکم را از آشيان گرم دستان پر مهر تو

    بيرون کشيدم

    دلالان دون صفت که مزدوران شيطان پليد بودند،

    با وعده هاي شهربازي مرا با خود به سياه چاله هاي گناه بردند.

    بقيه اش تو نظر بعديه...

    + حيرانه 
    گريه براي عقب افتادن نماز ميتونه براي خدا نباشه. براي عقب افتادن عادتي باشه که دوست داشته ترک نشه ولي شده!!!
    خودمم بچه تر که بودم يادمه نمازم دير ميشد اعصابم بهم ميريخت پرخاشگر ميشدم، تعادل نداشتم تا اينکه برم نمازمو بخونم و خلاص.
    اصلا بدم ميومد تا اذان ميگن کسي زودتر از من بخونه!!
    نفرت داشتم از نماز 5 دقيقه بعد از اذان!!
    ولي اينها براي خدا نبود! براي عادت بود! براي اين بود که ميخواستم کاري رو سر موقع انجام بدم ولي نميشد! براي دير شدني بود مثل دير شدن سرويس مدرسه!!
    تا حالا ديدي وقتي سرويس مدرسه دير ميشه سريع از خواب ميپري ولي وقتي براي نماز صبح ميخواي پاشي يکم اين پا اون پا ميکني!
    تفاوتا اينجاست! البته خيلي بيشتر از اينا
    ببخش که با اين حرفام سرتونو درد ميارم من دوست دارم ادامه بدم و بيشتر بدونم.

    پاسخ

    سلام مجدد. اما اين موردي كه من گفتم مطمئنم از روي عادت نبود. اينقدر خودتو اذيت نكن دل بده به امتحاناي خدا، حرف بزن و درد كن ،بهت حال معنوي هم ميده، زيارت هم ميفرسته و.... ضمنا آقاي پناهيان در برنامه سمت خدا اشاره به يكي از نامه هاي امام علي.ع كردند كه فرموده بودند:_نامه_ به فرزندم كه به آرزوهايش نخواهد رسيد...!! قانون دنيا اينه كه به هر چيز_حتي چيزهاي خوب و معنوي و..._ در دنيا نمي رسيم.خدا حسابشو ميذاره براي اون دنيا يا جور ديگه اي عوض ميده. صبر كن... موفق باشي. يا حق
    + اميد 

    اميري به شاهزاده خانمي گفت: من عاشق توام.
    شاهزاده گفت: زيباتر از من خواهرم است كه پشت سر تو ايستاده است.
    امير برگشت و ديد هيچ كس نيست.
    شاهزاده گفت: عاشق نيستي، عاشق به غير از معشوقش نظر نمي كند...

    شايد درستش اين هست که او عاشق است و ما معشوقاني فراري

    خوب بود.التماس دعا

    پاسخ

    سلام. موافقم
    + حيرانه 
    ممنونم از اينکه جواب دادين
    ولي هنوز بنظرم خدا چنين چيزي رو در بنده هاش نزاشته که با يه نگاه عاشقش بشن. حالا چه کاذب و چه واقعي!!
    در مورد توضيحتون که گفتيد اگر از جنس مخالف باشه علاقه کاذب بوجود مياد ولي از جنس موافق هيچ حسي بوجود نمياد
    بنظرم شايد آدمها اين همه عشق و علاقه خدا رو از ديد جنس موافق ميبينن که بهش علاقمند نميشن
    اما جداي اينها جنس هاي موافق هم علاقه و دوستي شديدي با هم برقرار ميکنن و حتي وابسته ميشن. گاهي ديدين که اگر دو دوست همديگه رو نبينن دق ميکنن.
    اما اين در مورد خدا نيست!!! ما اگر خدارو نبينيم دق نميکنيم!! مگر اينکه زاهد زمانه باشيم. وقتي نمازمون عقب افتاد غصه مون بشه و...
    کاش خدا هم کاري ميکرد بنده هاش عاشقش بشن. اينجوري ديگه گناه نميکرديم (خودم رو ميگم)
    عاشقي قصه ايست ديرينه /
    روسياهي عجب بد درديست /
    عاشقان خدا همه زر بردند /
    گندم زرد من سيه روئيده.
    پاسخ

    ولي من آدمي را ديدم كه نمازش كه عقب افتاد _نه قضا _ داشت دق مي كرد....هق هق گريه هاشو بقيه هم ميشنيدن...عابد و زاهد هم نبود...پس ميشه
    سلام ممنونم از تذکر بجاتون مطلبتونم واقعا زيبا بود خوشحال ميشم بازم سر بزنيد/boshra313.parsiblog.com
    + زينب 
    خوش به حالتون که دلتون با اين حرفا ميگيره
    پاسخ

    خوشا به حالم... بدا به حالم
    + Alireza 
    عجيبه واقعا!!
    توي فاميل ما که برعکسه!!
    دخترايي که لاغر نيستن زودتر شوهر پيدا کردن و رفتن سر خونه زندگيشون. از اون طرف خوش هيکلاش هنوز شوهر نکردن!!
    + حيرانه 
    تشکر از پاسختون. حق باشماست، اصلا ارزش نداره براي يه پياز داغي که ديده هم نميشه اين همه وقت گذاشت.
    ميتونه اين وقت رو توي زندگي مشترکش و براي همسرش خرج کنه. (اگر خيلي دوستش داره!!)
    در مورد عشق زميني هم که بحث زياده!! سوال هم همينطور!!
    ميگم خدا تو ضمير آدم ها عشق رو قرارداده و اينقدر شديد که حتي در برخي موارد هستند آدمهايي که با يک نگاه عاشق ميشن و يا اگر کسي بهشون محبت کنه دلبسته اش ميشن. جوري که نميتونن بدون اون زندگي کنن!!
    ولي نميدونم چرا خدايي که اين همه بهشون محبت ميکنه رو عاشق نميشن؟؟
    بنظرم خدا تو ضمير آدمها اين رو قرار نداده که با يک نگاه عاشقش بشيم. يا با توجه کردن به اين همه لطف و محبتش دلبسته ابديش بشيم.
    با اينکه ميتونست اينکارو بکنه ولي چرا نکرده؟
    حتي آدماي خلافکار و گناهکار هم درگير عشق زميني ميشن ولي براي عاشق خدا بودن و شدن بايد زاهد زمانه باشي
    چرا؟ چرا؟ چرا؟
    شنيديم و شنيديد کسي چون به معشوقش نرسيده حتي دست به خودکشي هم زده. (اين آدم مسلما مسلمون و ديندار درستي نبوده که چنين کاري رو کرده) اما هيچوقت نشنيديم آدم روسياهي چون به خدا نرسيده خودکشي کنه!
    خدا چرا اينکارو نکرده که عاشقش بشيم و عاقبت بخير؟

    پاسخ

    سلام.ببخشيد كه قرار بود زود بنويسم و دير شد!!توي بحث عشق و عاشقي زميني خب چون عوامل متعددي براي شكل گيريش وجود داره براي ما ژر رنگ تر به نظر ميرسه، يعني مثلا اگه يه خانم و آقا عاشق هم بشن و اين رابطه شرعي نباشه ميتونيم دلايل زيادي براش ژيدا كنيم. نفس آدمي زاد،مسائل روحي و عاطفي و نيازهايي كه درشون وجود داره+ وسوسه هاي شيطان_ كه خيلي زيركانه عمل ميكنه و براي هر قشري از دري وارد ميشه_ خب وقتي يه نفر تو شرايط سني خاصي وجود داره عوامل بالا هر كدوم باعث ايجاد يك علاقه كاذب در اون ميشه. اگر خوب دقت كنيد وقتي يه آقا به خانمي ميگن التماس دعا يا يه اعتقاد مذهبي دارن اون خانم_و متقابلا آقا_ دچار علاقه شديد نسبت به اون فرد ميشن و او را در ذهن فردي منحصر به فرد و ويژه قلمداد ميكنن،در صورتي كه اگر اون يه جمله را + 10 تا ديگه جمله و اشك و آه را از جنس موافق ببينن اصلا چنين حسي بهشون دست نميده....بيشتر هيجان و شوريست كه بعد از مدتي كمرنگ ميشه.اما در مورد عشق به خدا_ با اينكه هيچي نميدونم فقط نظر خودمو مينويسم_ در حديث داريم كه اگر بنده هاي من ميدونستند كه من چقدر دوستشون درام از شدت علاقه من جون مي دادند!!! .....بعد در جاي ديگه اي اومده كه خدا را اون طور كه بايد و شايسته است نشناختن !! اگه ميشناختيم نه تنها ميژرستيديم و بندگي مي كرديم بلكه جون مي داديم. مشكل من اينه كه عمدي و غير عمدي اونقدر كارايي مي كنم كه اشتباهه ولي وقتي بهشون فكر ميكنم فقط و فقط 3 تاش تو ذهنم مياد ....بعد بخاطر كاراي ديگه اي كه مثلا خالص خالص براي خدا كردم انتظار دارم بهترين بهترين حالات معنوي را داشته باشم.... در صورتي كه حقيقت اينه كه من 3 تا كار خالص هم شايد نداشته باشم با اين حال اين خدا هوامو داره، بلا را ازم دور ميكنه، اون تعدادي را كه دور ميكنه نميبينم اما يه اتفاقي كه ميفته شاكي ميشم كه چرا من؟+ اينكه هميشه براي به دست آوردن چيزهاي بزرگ سختي ها و تلاش هاي بيشتري بايد كشيد و صبوري كرد.... در پناه مهربان هستي. يا زهرا.س
    + حيرانه 
    سلام
    من متوجه نشدم چرا براي اون 45 دقيقه وقتي که براي پياز داغ ميزاره دلتون گرفت!!
    براي اينکه شوهرش رو خيلي زياد دوست داره و ميخواد بهترين هارو براش فراهم کنه؟
    يا دليل چيز ديگه اي هست؟
    پاسخ

    سلام.ممنون كه سر زدين. آخه من هر چي فكر ميكنم مي بينم يكي اگه بخواد خيييلي تر تميز آشپزي كنه5دقيقه 10 دقيقه وقت ميذاره براي خرد كردن پيازش كه كوچيك و درست درمون از آب در بياد نه 45 دقيقه!!!! اون هم پياز داغي كه توي غذا چندان به چشم نمياد. بنده با توجه كردن به زندگي و شوهر صد در صد موافقم ولي مگه آدم به دنيا اومده تا فقط براي پياز خرد كردنش 45 دقيقه و براي كاراي ديگرش هم كلان مقدار زمان صرف كنه؟؟ به جاي اين زمان هايي كه به نظرم فقط هدر رفته چند تا كتاب و مقاله مي تونست بخونه؟؟!نكته ديگه اينه كه ما چقدر بايد خودمون را براي همسرمون؛ فرزندمون؛ دوستامون و....صرف كنيم؟ يعني تعريف زندگي اينه كه ما فقط و فقط عاشق باشيم اون هم يه عشق زميني؟ يا اينكه داشتن همسر و فرزند و دوست و آشنا وسيله اي باشن تا به خدا نزديك تر بشيم و خودمون را رشد بديم؟_البته اگركارهامون خدمت به خلق باشه و قربةالي الله كه خودش عبادته ولي من اسم موردي كه وبلاگ عنوان كردم را وسواس ميذارم_ يا زهراي اطهر.س
    + صدا باور 

    جاي خوبي از زندگي قرار داريد!...