سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بی معرفت

fateme

تکیه بر همین دیوار!

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هرصبح پیش از مسجد می آمد که بگوید:"پدرت فدایت دخترم"!.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبر باز کرده بود که هر غروب می آمد که بگوید"شادی دلم!پاره تنم!".

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که می خواست برود سفر وآمده بود زیر گلوی او را ببوسد.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که پی "کسای یمانی" میگشت تا در آن آرامش یابد.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و در را روی علی(ع) باز کرده بود.روی علی که بیتاب میشد می گفت:بوی برادرم محمد(ص) می آید.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار یعنی آیا در را روی جبرئیل خودش باز کرده بود؟

ایستاده بود پشت همین در تکیه داده بود به همین دیوار و تنها گلیم زیر پایش را بخشیده بود.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و پارچه ای کشیده بود روی سرش چون حتی چادرش را بخشیده بود.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و بصورت شرمنده زنی که برای بار دهم سوالی را می پرسید لبخند زده بود.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و و در را روی چشم های خیس علی باز کرده بود.روی مردی که جانش و برادرش را از دست داده است.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و به بلال که ساکت و محزون آن پشت ایستاده بود،گفت:اذان بگو،من دلتنگم.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و در را روی علی باز کرده بود که می آمد تا برای سالهای طولانی خانه نشین باشد.

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده به همین دیوار و گفته بود:"نمی گذارم ببریدش".

ایستاده بود پشت همین در: تکیه داده بود درست بر همین دیوار که....!

 

اللهم العن قتلة فاطمة الزهرا زرهم عذابا فوق عذاب و هوانا فوق هوان 
 یا زهرای اطهر


نوشته شده در دوشنبه 86/3/28ساعت 9:17 صبح توسط فاطیما| نظرات ( ) |